کتاب های من

اغلب آدم ها فکر می کنند کسی که خیلی غمگین است، زیاد اشک می ریزد و گریه می‌کند؛ ولی کسی که رنج واقعی را چشیده باشید، می داند آدمی که زیر بار اندوه دارد له می شود بیش از پیش ساکت می شود و دیگر اشک چشمانش جوابگوی اندوهش نیست، پس دلش بر غمش می گرید. می گفت وای بر روزی که دلی این گونه بشکند و در خود و بی صدا زار بزند.

سفارش کتاب
فایل الکترونیکی

ترس از مرگ،‌ از جمله رذایل محسوب می‌شود و منشأ آن ضعف نفس است. از ترس دوری کن که باعث بدبختی و فلاکت انسان می‌شود. 
گاهی وجودت پر از ترس است در صورتی که خودت را قوی جلوه می‌دهی و می‌خواهی ناجی زندگی یک انسان شوی و فکر نمی‌کنی این یک تناقض است. اگر به مبدأ و معاد معتقد هستی و حیات را فقط در زندگی مادی خلاصه نمی‌کنی، پس ترس را از خودت دور کن و باور داشته باش این موجود عظیم، تنها برای چند سال زندگی دنیوی خلق شده است.
و روز موعود که فرا رسد، انسان به دیدار معبودش خواهد شتافت.

سفارش کتاب
فایل الکترونیکی

بوشهر قیامت بود، همه جا به‌هم ریخته بود و بازاری‌ها اغلب تعطیل کرده بودند، برای همین کارمان طول کشید.
خدیجه چشم به دهان شویش دوخته بود و برای شنیدن ادامة حرفش ساکت بود و منتظر بود ادامه بدهد.
- آمریکای لعنتی طیارة ایران را زده؛ نمی‌دانم ۲۰۰یا ۳۰۰ نفر می‌گویند شهید شده‌اند.
حسن دستی به فرق سرش کشید و با آه ادامه داد:
- می‌گفتند کلی زن و بچه توی طیاره بوده. آمریکای بی‌وجدان دست از سر ما برنمی‌دارد.
نمی‌دانم چه از جان ما می‌خواهد.
خدیجه آب توی دهانش خشک شده و زبانش چون چوب سفت شده بود؛ به‌سختی کلماتی را بیان کرد:
​​​​​​​- یعنی یک جنگ دیگر شده است؟ عراق کم بود که این بار آمریکا هم اضافه شده است؟!​​​​​​​

هربار نگاهش می‌کرد، اندوهی آمیخته با احساس ناتوانی، قلبش را می‌فشرد. گویی سنگی آتشین در سینه‌اش گذاشته بودند که حتی یارای نالیدن و اشک ریختن نداشت. می‌دانست که به‌جز خدا و شفاعت اهل‌بیتش، کاری از کسی برنمی‌آید. خودش به خدایی‌اش سوگند یاد کرد بود که اگر به چیزی اراده کند و بگوید باش، پس بی‌درنگ می‌شود. روی ریگ‌های ملتهب بیابان و با لبانی خشکیده و انگشتانی تاول زده، زیر لب هَل مِن ناصرٍ یَنصُرَنی می‌گفت و ویلچر را که حال تمام زندگی و دارایی‌اش بود، به سوی تنها امیدش هل می‌داد.