«رازهای عباسک»؛ شکوه یک زن شهید عیال‌وار در روزهای سرخ جنگ

«رازهای عباسک» داستان مادر شهید و عیال‌وار از اهالی جنوب است که داشتن فرزندان بیشتر را برکت می‌دانست و با درایت از پس مدیریت زندگی سخت ملوانی در روزهای جنگ و تربیت ۸ فرزند برآمد؛ او با اهتمام حمیده انصاری‌پور، نویسنده جنوبی به عنوان یکی از اسوه‌های اقتصاد مقاومتی و حافظ بنیان خانواده در تاریخ زنان جنوب معرفی شده است.

به گزارش ایبنا - الهام بهروزی: «رازهای عباسک» نوشته حمیده انصاری‌پور بیش از اینکه یک کتاب باشد، یک تاریخ است؛ تاریخی پر از حکایت و پند و تجربه و روایتی شگرف از زنانگی و باورمندی یک زن. این اثر داستانی، روایتگر زندگی یکی از مادران عیال‌وار جنوبی در جزیره‌ای کم‌برخوردار و دورافتاده در استان بوشهر است؛ خدیجه عباسکی؛ همان بانویی که در تیرماه سال ۱۳۶۷ در ساحل جزیره عباسک در پی انفجار موشک‌های صدام به آسمان پرکشید. او درست یک روز پس از حمله موشکی آمریکا به ایرباس ۲۹۰ نفری ایران بر فراز آب‌های خلیج فارس و کشته شدن همه مسافران این هواپیما در پی این جنایت دهشتناک، آسمانی شد.

خدیجه عباسکی زنی بی‌سواد اما شعورمند با باورهای ناب بود که هشت فرزند را به دنیا آورده بود؛ ۵ دختر و ۳ پسر، آن هم در دوره‌ای که محرومیت و جنگ، عرصه زندگی را بر ساکنان جنوب بیش از هر زمانی تنگ کرده بود. او و خانواده عیال‌وارش در دو اتاق کوچک در جزیره شیف روزگار می‌گذراندند، به دور از هر رفاه و تجملاتی. مردش، ماهیگیر بود و تنها راه امرار معاششان از همین راه تامین می‌شد. طبق توصیف انصاری‌پور، خدیجه نه تنها یک زن، بلکه مادری نمونه و بساز بود، او که علاقه به داشتن فرزندان بسیار داشت، بر این باور بود که «خدا رزق هر بچه را به همراه او می‌فرستد.» مثل مادران امروزی به دنبال بهانه برای گریز از آوردن فرزندان بیشتر نبود!

او با اینکه در سن کم ۸ فرزند آورده بود، خود لذت داشتن مادر را نچشیده بود و در کودکی مادرش را از دست داده بود اما مادری کردن را خوب از بر شده بود. خدیجه در نهایت تنگدستی و دشواری، نمی‌گذاشت که فرزندانشان غم گرسنگی را تجربه کنند. مرد او هر بار که به دریا می‌رفت، به اندازه نیاز دو سه روزشان صید می‌کرد و گاه صید مازاد را به یزافان (ماهی‌فروش) بوشهری می‌فروخت و با پول آن دیگر مایحتاج خانواده‌اش را تامین می‌کرد. او همیشه مدیون مدیریت زنش بود؛ چراکه به دور از اسراف و زیاده‌خواهی امور زندگی‌شان را مدیریت می‌کرد. خدیجه یکزن ساده‌زیست و مدیری بود که پابه‌پای مردش برای حفظ زندگی و بالندگی فرزندانش تلاش می‌کرد. او در کنار خانه‌داری و تربیت فرزندانش، یکی از مسوولیت‌هایی که برعهده گرفته بود، جمع‌آوری هیزم در جزیره عباسک بود که زادگاه خدیجه بود اما آن‌ها بعدها این جزیره را در پی بالا آمدن آب ترک کرده بودند و تنها زمانی که آب پس بود، برای جمع‌آوری هیزم به آن‌جا می‌رفتند. او عباسک و رازهایش را دوست داشت. هر بار که به همراه مهناز، خواهرزاده‌اش به این جزیره می‌رفت از افسانه‌ها و قصه‌های این جزیره و کودکانه‌هایش در آن‌جا می‌گفت. با اینکه زندگی سختی را تجربه کرده بود اما قانع بود به خوشبختی کنونی‌اش و زیستن با حسن (شوهرش)، مردی که چنان به او محبت می‌کرد که غم بی‌مادری را در خاطرش کم‌رنگ‌تر کرده بود.

حمیده انصاری‌پور در جریان داستان «رازهای عباسک»، بارها قناعت و سختکوشی این زن عرب‌زبان را به رخ مخاطب می‌کشد. زنی که به عقیده نویسنده داستان، الگویی کم‌نظیر در اقتصاد مقاومتی و فرزندآوری برای زنان نسل امروز است. خدیجه، با اینکه سواد نداشت و دروس مذهبی را نخوانده بود اما با درایت، احترام به بزرگ‌تر را به فرزندانش یادآوری می‌کرد و اصرار به تربیت فرزندانی صالح و نمازخوان داشت؛ «به واسطه درایتی که خدیجه داشت در خانه حسن، احترام به بزرگ‌تر حرف اول را می‌زد.

اول از همه خدیجه به حسن احترام می‌گذاشت تا بچه‌ها نیز از او یاد بگیرند و به پدر خود احترام بگذارند. حسن نیز چنان به زن خود حرمت می‌نهاد که بچه‌ها از گل نازک‎‏‌تر به مادر خود نمی‌گفتند. این سلسله مراتب در خانه از بچه اول تا آخر وجود داشت و هر کدام به بزرگ‌تر از خود و کوچک‌تر از خود احترام می‌گذاشتند.

بزرگ‌ترها نیز نسبت به کوچک‌‏ترها گذشت و سعه صدر به خرج می‌‏دادند و سعی می‌‎‏کردند برایشان پدری و مادری کنند. خانه‌ای که بزرگ‏‌ترش این گونه بزرگی کند هر چیزی‎اش در جای خودش است و حرمت‌ها نیز حفظ می‎‌شود. بچه‌‎ها به تقلید از پدر و مادر نماز می‌خواندند و در پیشگاه حق تعالی صف می‌بستند و به نماز می‌ایستادند.» (راز عباسک، صص ۱۸ و ۱۹).

نمازخوانی در اصول تربیتی خدیجه که مسلمان و سنی‌مذهب بود، اهمیت زیادی داشت، به طوری که موقع اذان که می‌رسید، نماز اول وقت را به دختران و پسرانش گوشزد می‌کرد؛ «هر پنج دختر با نگاه مادر حساب کار دستشان آمد و به ردیف پشت سر هم ایستادند و یکی پس از دیگری به نوبت وضو گرفتند.

صلات ظهر بود و خانواده حسن عادت داشتند پیش از ناهار، نماز خود را بخوانند و بعد بر خوان غذا بنشینند. خدیجه پس از وضو گرفتن چادر نمازش را پوشید و دست به سینه ایستاد و داشت الله‌اکبر را می‎‏‌گفت که دخترها هم مثل مادر به نماز ایستادند. در چنین مواقعی که پدر نبود و دخترها با مادرشان تنها به نماز می‌ایستاند، مادر می‏شد پیش‌نماز و دخترها پشت سرش اقامه می‌‏بستند و دست به سینه به درگاه معبود می‌ایستادند.

خدیجه تلاش می‎‌‏کرد دختران و پسرانی پاکدامن و معتقد بار بیاورد تا در آینده مورد لعن و نفرین کسی قرار نگیرد حتی ماه رمضان هم با وجود نداشتن قوت درست و حسابی تمام اهل خانه روزه می‏‌گرفتند و بچه‌‏های کوچک‌تر فقط تا ظهر روزه بودند و بعد از نماز ظهر افطار می‌‏کردند…» (همان، ص ۳۸)

راز عباسک، با زبانی روان، یکدست و خوانا نوشته شده است. این داستان هم مناسب بزرگسالان است و هم نوجوانان و جوانان؛ چون انصاری‌پور به درجه‌ای از خودآگاهی فرهنگی رسیده تا ضمن ترسیم زندگی یک مادر شهید عیال‌وار، برخی از حالات فرزندان نوجوان و کودک او را در تاب‌آوری زندگی و آمال و آروزهایشان ترسیم کند. او در کنار پررنگ کردن وجه مادرانگی و درایت خدیجه، از آداب و رسوم، پوشش و فرهنگ بومی، شیوه‌های تربیتی، تجسم زندگی دشوار ملوانی و بافتار فرهنگی و ساده‌زیستی مردمان جنوب در دوران جنگ، نقش خلیج فارس در امرار معاش مردمان این خطه، حمله موشکی آمریکا به هواپیمای ایرانی و اندوه عمیق و سوگواری زنان و مردان جنوبی در سوگ مسافران آن و… بازنمانده است. انصاری‌پور با انتخاب این سوژه، از وجود یکی از قهرمانان زن جنوبی رونمایی کرده که کمتر در میان سطور کتب تاریخی به آن‌ها توجه شده است.

انصاری‌پور، به زیبایی نام کتاب را به آخرین قصه خدیجه برای بچه‌هایش گره زده که درست یک شب قبل از شهادتش، در حالی که لحظه‌های پراضطراب و دلهره‌آوری را در انتظار بازگشت شوهرش و پسرش (عبدالغفور) از دریا تجربه می‎‌کرد، برای آن‌ها تعریف کرد. داستانی که پرده از راز زنی برمی‌داشت که به ساحل عباسک رفت اما هرگز برنگشت!

درست همان سرنوشتی که در پایان قصه برای خود خدیجه رقم خورد. راز عباسک، روایت غریب داستان خدیجه شد. داستانی که با آسمانی شدن او در اثر انفجار یکی از پرتابه‌های صدام در جریان حمله به بوشهر و حومه آن همراه شد تا خدیجه به‌عنوان اسطوره مقاومت و مادرانگی در تاریخ این بندر کهن در روزهای سرخ جنگ جاودانه بماند. او هم با دادن جان و هم با تربیت هشت فرزند صالح دینش را به این آب و خاک ادا کرد.

به گزارش ایبنا؛ «رازهای عباسک» نوشته حمیده انصاری‌پور به سفارش اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان بوشهر با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه سال ۱۴۰۲ به همت انتشارات «صریر» راهی بازار کتاب شد.